پس از پیروزی انقلاب ننگین اسلامی و بر سر قدرت آمدن رژیمی ایدئولوژیک در کشور، از همان آغازین روز این دگرگونی، شاهد برخورد عقیدتی با تمام پدیدهها بودیم، هر کسی که به نوعی با این رژیم مخالف بود، مخالفتش را به خدا و پیغمبر منتسب میکردند، بسیاری از هممیهنان ما تنها به همین دلیل مجبور به ترک میهن شدند، اما بدتر از همه وضعی است که برای دگراندیشان مذهبی پیش آمد، این گروه از هممیهنان ما اگر اندک شهامتی در بیان عقیدهی خویش داشتند، با اتهام ارتداد مواجه بودند و اجازهی نفس کشیدن را هم به آنان نمیدادند. گروه سوم خاموشی هم در این میان متضرر میشدند، استعدادهای درخشان، نخبگانی که برای شکوفائی استعدادشان راهی را پیش روی خویش نمیدیدند. راه حل مشترکی که اکثریت هر سه گروه مد نظر گرفته و میگیرند، ترک ایران است.
سالانه هزاران نفر از بهترین و مستعدترین نیروهای انسانی میهن، از کشور خارج میگردند. ضرری که از لحاظ اقتصادی متوجه ایران است، غیر قابل محاسبه میباشد؛ نخبگان قادرند دانش و صنعت جديد و در نتیجه فرصتهای شغلی تازهای را براي جامعه خويش ايجاد نمایند.
در حال حاضر آن چیزی که برای نیروهای حاکم مهم است، عقیده و تأکید بر حفظ نظامی است که آن را به خدا منتسب میکنند، شاید حکومت به نوعی از این تخیلهی استعداهای در ایران خوشحال باشد، زیرا این نخبگان هستند که قادر به تشریح نظام دیکتاتوری حاکم و کالبد شکافی علمی آن هستند.
آن چیزی که در این مهاجرت دردناکتر است این موضوع است که مهاجرت غالبا در بین فهیمترین و با استعدادترین نیروهای کشور صورت میگیرد، اگر از دید بیولوژیکی به این موضوع نگریسته شود، ما نه تنها شاهد فرار خود این مغزها هستیم؛ بلکه شاهد فراری دردناکتر از نیز میباشیم، فرار ژنها؛ استعدادهائی که کشور برای بدست آوردنشان قرنها تلاش نموده است.
این موضوع یکی از دردهای جامعهی ماست که درمان آن غیر ممکن به نظر میرسد، مغزهائی که از ایران خارج میشوند، فرزندانشان دیگر خود را ایرانی نخواهند دانست، کشور مقصد را میهن خویش به حساب خواهند آورد و در نتیجه مملکت از پتانسیل پیشرفت تهی خواهد شد، پتانسیلی که بدست آوردن دوبارهی آن تقریبا غیر ممکن است.
در حال حاضر برای این درد هیچ درمانی به نظر نمیرسد، جز اینکه از هممیهنان ملتمسانه و عاجزانه تقاضا گردد که نگذارید فرزندانتان به ایران و ایرانی بدون بیگانه گردند، آنان را آنگونه تربیت نمائید که در صورت برپائی رژیمی آزاد، حاضر به برگشت به ایران گردند، این دردی است که بسیار دردناکتر از خود جمهوری اسلامی است، زیرا هیچ ستمگری نتوانسته تا ابد ستم نماید؛ این رژیم خواهد رفت، اما آن چیزی که بر نخواهند گشت ژنهای انسانی است که از کشور خارج میگردند و این دردی است که از خود جمهوری اسلامی هم بدتر است.