در جمهوری اسلامی قوهی قضائیه همواره وابسته به سیستم حاکم و تابع سیاستهای نظام جمهوری اسلامی بوده است؛ این افتضاح قضائی پس از انتخاب بحثبرانگیز ریاست جمهوری کاملا آشکار بود؛ نظام جمهوری اسلامی هم متوجه این رسوائی شده است، این سیستم به هر قیمتی که شده قصد بازسازی چهرهی خویش را دارد، به یقین ناموس هر نظامی، سیستم قضائی آن است؛ بنابراین این درابر حاکم قصد دارد نظام قضائی را مستقل از حکومت جلوه دهد. در قضیهی لغو مجوز فعالیت جبههی مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، رژیم جمهوری اسلامی با راهاندازی جنگی زرگری قصد نشان دادن استقلال قوهی قضائیه را دارد! قطع به یقین لغو فعالیت احزابی که نظام جمهوری اسلامی را قبول دارند هرگز به نفع جمهوری اسلامی نخواهد بود؛ زیرا در این صورت تمرکز فعالیت بر روی احزاب خارج از سیستم متمرکز خواهد شد. لذا قوهی قضائیهی جمهوری اسلامی ایران با لغو مجوز این احزابی که هرکدام پسوند مبارک جمهوری و انقلاب اسلامی را یدک میکشند مخالفت کرد؛ کیست که نداند سخنگوی قوهی قضائیه از وجود چنین حکمی به نفع جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین آگاه نباشد!
رژیم با به راه انداختن این جنگ زرگری در آینده نیز دهن مخالفانش را خواهد بست و با استناد به این حکم خود را مستقل نشان خواهد داد، این رژیم همواره درد را ایجاد میکند و اگر تشخیص بدهد که باید درمان شود، اندک مرهمی هم بر آن خواهد گذاشت. اگر این سیستم قصد القای استقلال خود را دارد، پس چرا مجوز انتشار حتی یک روزنامهی مستقل را هم نمیدهد؟ اگر این سیستم واقعا مستقل است پس چرا خود را پیرو ولی فقیه میداند؟ آیا استقلال اینسیستم قضائی از رهبری معنا دارد؟ مگر چنین نیست که تمام قضات باید التزام عملی به ولایت فقیه داشته باشند؟ آیا منطقی است که چنین حکمی صادر شود در حالیکه ولی فقیه جباری که بر سرزمین ما حاکم است با آن مخالف باشد؟