رسیدن به دموکراسی پیش زمینه میخواهد و پیش زمینهی آن چیزی جز این نیست که تمامی افراد جامعه، سایر هممیهنانشان را به یک دید نگاه کنند، دید انسانی؛ چیزی که در ادیان مطلقا وجود ندارد؛ در ادیان انسان واقعی تنها پیروان آنان محسوب میشوند.
روند دموکراسی در اروپا تنها پس از قرون وسطی و آغار دوران رنسانس به تدریج آغاز گردید و تا اکنون نیز ادامه دارد، در آمریکا که نماد دموکراسی است تا چند دهه پیش، زنان حق رأی نداشتند و پیش از آن برده داری وجود داشت؛ انقلاب کبیر فرانسه نزدیک به 200 سال پس از آغاز رنسانس و به حاشیه رفتن دین پیروز شد و نتیجهاش دیکتاتوری ناپلئونی بود.
کسانی که میخواهند ایران ره چندین و چند ساله را یک شبه طی کند، قطعا نه ماهیت تاریخ را میشناسند و نه اسلام را، پتانسیلی که این دین برای جنایت دارد بسیار بیشتر از مسیحت است، برای رسیدن به دموکراسی نخست باید مردم را از ماهیت این دین آگاه نمود، اکنون جامعه اسلامی در دوران قرون وسطی به سر میبرد، حکومت ملاها بر جان و مال مردم در تمام کشورهای اسلامی همچنان ادامه داد، هیچ کشوری که در ظاهر دموکراسی دارد نتوانسته از قوانین اسلام خود را رها سازد، در تقربیا تمامی این کشورها قانون مدنی اسلام حاکم است و تمام قوانین بر همین مبنا نوشته شده است؛ هیچ روشنفکری جرأت نقد اسلام به صورت علنی را ندارد و اگر چنین کند یا به صورت رسمی کشته میشود و یا توسط پیروان متعصب این دین مُثله خواهد شد؛ مسلمانان هنوز به آن سطح از تولرانس (مداراگری) نرسیدهاند که تحمل کشیدن حتی کاریکاتور محمد را داشته باشند، هنوز با خطبه خواندن ملاهاست که دختر و پسر به عقد هم در میآیند و نه عشق؛ اگر فرزندی خارج از چنین ازدواجی زاده شود زنازاده محسوب میشود؛ هنوز قتل ناموسی در جوامع مسلمان بیداد میکند و در کشور ما دختران و پسران را از کودکی از هم جدا میکنند، در چنین شرایطی است که دختران، پسران را گرگ و پسران، دختران را طعمه میبینند، هنوز خانوادهها مجبورند بیش از خرج عروسی، خرج کفن و دفن مردگانشان را بکنند و و و ....
آیا میتوان با چنین شرایطی به دموکراسی رسید؟ اگر هم فرضا به دموکراسی برسیم، این امر قطعا موقتی خواهند بود؛ زیرا اسلامگرایان با استفاده از دین، وارد قدرت خواهند شد و در نتیجه اساس دموکراسی را از میان خواهند بود.
کسانی که به اصلاح طلبان حکومتی می تازند، آیا جایگزینی بر این حکومت دارند؟ این رژیم اجازه تشکیل هیچ حزب واقعی را نخواهد داد، آیا اگر هدف رسیدن به 100 باشد و نتوانیم بدان دست یابیم باید به همان صفر راضی باشیم؟ آیا میخواهند که رادیکالها همچنان بر مردم حکومت کنند؟
اینکه گفته شود، هیچ فرقی میان اصلاح طلبان با رادیکالهای اصولگرای اسلامی نیست، قطعا نه اسلام شناخته شده و نه جمهوری اسلامی؛ من ترجیح میدهم 100 سال دیگر به دموکراسی واقعی برسیم تا اینکه گرگان درندهی اسلامگرا را به جان مردم بیندازیم، در حال حاضر شما شکی نداشته باشید که اگر اصولگرایان ولایت فقیهی، قدرت را از دست رفته ببینند، طبق نظریهی خمینی که ولایت دفقیه را ادامه ولایت محمد و ائمه میداند، به شیوه رهبر جانی اسلام به کشتار مردم دست خواهند زد، منظورم از بیان این مطالب این نیست که گفته باشم دست روی دست بگذاریم، میخواهم بگویم که برای رسیدن به دموکراسی راهی جز نقد دین و شکستن تابوهای دینی که پوششی هستند برای جنایت دوجود ندارد، پس بیائیم با ابزار روشنگری تیغ تیز حکومت را نرم و او را خلع سلاح نمائیم.