10/29/13

اتحاد شوم چپگرایان ضد تاریخ ایران باستان با مسلمانان بیگانه پرست.

       چپگرایان ضد ایرانی انتظار دارند جمهوری اسلامی روز کوروش را به رسمیت بشناسد!

 جمهوری اسلامی سالهاست که برنامه‌ای مدون برای محو هرآنچه مرتبط با تاریخ و فرهنگ ایران و ایرانی دارد را اجرا می‌کند، به یقین نماد تاریخ شکوهمند ایران باستان کوروش بزرگ است، کسی که بنا به گفته‌ی تمامی تاریخدانان نخستین فرمان حقوق بشری را در جهان صادر کرد، او این دستور را در حالی صادر نمود که در اوج قدرت به سر می‌برد؛ جمع زیادی از ایرانیان میهن دوست سالهاست که تلاش می‌کنند تا روز 7 آبان که از آن به عنوان زادروز کوروش بزرگ یاد می‌شود را در تقویم ایران ثبت کنند که این اقدام با مخالفت رژیم اسلامی حاکم بر کشورمان مواجه گردید، این در حالی است که زادروز مردی جانی و آدم‌کش که انسانهای زیادی را از دم تیغ گذراند و آنگونه که در کتب تاریخی معتبر بیان شده در یک روز با همدستی عده‌ای مسلمان دیگر و به دستور پسر عمویش بیش از 700 نفر از یهودیان را گردن زد، به عنوان روز پدر نام نهاده شده است، پدری که باید الگوی پدران ایرانی باشد، تقویم جمهوری اسلامی پر از چنین مناسبت‌هائی است، مناسبتهائی که تاریخ ایران باستان هیچ نقشی در آنها ندارند، جالب اینجاست که چپگرایان ضد تاریخ کهن ایران و ایرانی همین موضوع را مستمسک خویش قرار می‌دهند تا بگویند که روز بزرگداشت کوروش روزی است جعلی.

قورباغه‌‌ی چاه نشین دانست و مجاهدین خلق نه!

     قورباغه‌ای در چاهی زندگی می‌کرد و زندگی خوب و راحتی داشت؛ او که همیشه در همین چاه زندگی کرده بود می‌پنداشت که این چاه، همه‌ی جهان است؛ تا اینکه روزی آب چاه کاملا خشک شد و او مجبور گردید به سوی جائی که گمان داشت انتهای جهان است یعنی دهانه‌ی چاه، بالا برود و آنجا بود که متوجه بزرگی جهان پیرامون خویش گشت و ...
     اکنون حکایت مجاهدین خلق چنین است، مسعود رجوی گروهی از هم‌میهنانمان را در محیط کوچکی به نام اشرف نگه داشته بود و بر این افراد کنترل کامل داشت، تنها منبع اطلاعاتی آنان نیز خود او و دار و دسته‌اش بودند و بنا به ذهنیتی که از دنیای پیرامون خویش داشتند گمان می‌کردند اردوگاه اشرف ملک طلق آنان است و تمامی مردم ایران مانند آنان می‌اندیشند، مزدوران خامنه‌ای هم از فرصت استفاد کرده و بسیاری از آنان را قلع و قمع کردند؛ جالب اینجاست پس از این یورش نیز اینان همچنان در توهم 35 ساله‌ی خویش به سر می‌یرند و گمان دارند علی رغم نوکری صدام در جنگ با میهنمان هنوز اگر نه همه‌ی مردم ایران که اکثریت طرفدار آنان هستند و البته دلیل این تصور هم ایزوله‌ شدنشان در محیط اشرف و از همه مهم‌تر چارجوب عقیدتی آنان است، ایشان از ترکیب اسلام و سوسیالیسم عقیده‌ای در ذهن دارند که فکر می‌کنند حقیقت مطلق جهان است و دنیا راهی جز پذیرش این عقیده نخواهد داشت، همین موضوع نقطه اشتراک آنها با جمهوری اسلامی است.


10/24/13

اگر به دختران موسوی تجاوز می کردند اصلا متعجب نمی‌شدم زیرا رژیم حاکم بر میهنمان اسلامی است.

   در خبرها آمده که مأموران زندان جمهوری اسلامی از دختران موسوی درخواست درآوردن لباس‌هایشان را نمودند تا بهتر بتوانند از آنان تفتیش بدنی داشته باشند، نخست تصور نمودم این مأموران احتمالا مرد بودند که اینگونه با واکنش تند هم‌میهنان غیرتمندم مواجه شدند البته برایم هم اصلا جای تعجبی ندارد که مردان مسلمان چنین برخوردی با زنان و دختران افرادی که با نظرات حکومتی مشکل داشته باشند نمایند، زیرا این دین تنها مسلمانان را به عنوان انسان به رسمیت می‌شناسد و در کتاب مقدسش، قرآن به صراحت تمام از غیر مسلمانان با عنوان انعام (حیوانات اهلی) یاد می‌نماید، از سوی دیگر در احکام فقهی اسلام (در اینجا شیعه) آمده است که اگر کسی بر امام معصوم بشورد باغی نامیده می‌شود و زنان و دختران چنین فردی به ملکیت در آورده می‌شوند (1) درست مانند رفتار با زنان و دختران اسیر غیر مسلمان از سوی دیگر طبق نظریه ولایت فقیه خمینی که جمهوری اسلامی بر پایه‌ی آن بنا نهاده شده در زمان غیبت امام معصوم اختیارات او به فقیهی جامع الشرایط واگذار می‌شود که اطاعتش درست مانند پیروی از امام معصوم می‌باشد و در واقع او نائب آن امام است ؛ شاید برای برخی این پرسش پیش بیاید که مگر رفتار اسلام با زنان غیر مسلمان چگونه است، این دین نه تنها به پیروان خویش مجوز تجاوز جنسی را به این زنان و دختران داده است، بلکه آنان از این اجازه برخوردارند که این زنان و دختران را در اختیار دیگران آن هم برای ارضای جنسی بگذارند و در قبال آن پول دریافت نمایند.
    در همین راستاست که تاریخ جمهوری اسلامی پر است از تجاوز جنسی به زنان و دختران قهرمان ایرانی که حاضر نبودند از خمینی و دار و دسته‌اش اطاعت کنند، آیا مردان غیرتمند ایرانی که از درخواست تفتیش بدنی از دختران موسوی رگ غیرتشان برافروخته شده در زمان شنیدن اخبار تجاوز جنسی به زنان و دختران اعدامی ما همین واکنش را داشتند؟!
   جالب اینجاست که گویا مأموران تفتیش کننده جملگی زن بودند، شاید هر کدام از ما بارها دیده‌‍‌ایم که مأموران جمهوری اسلامی چگونه برخوری با دختران ایرانی داشته‌اند آیا در آن زمان هم همینگونه برافروخته می‌شدیم یا ما ذاتا قهرمان پرستیم!
     ذات جمهوری اسلامی بزرگترین توهین است به زنان، آنجائی که حاضر نیست زن و مرد را در برابر قانون به عنوان انسان برابر بداند.
----------------------------------------
(1)
 کسی که علیه امام معصوم خروج کند(علنا دست از اطاعت او بردارد)  باغی نامیده می‌شود، چه یک نفر باشد و چه بیشتر؛  جنگیدن با چنین فردی(یا افرادی) همانند جنگ با کفار از واجبات است تا اینکه یا به اطاعت امام درآید و یا کشته شود(شوند)
در جنگ، زنان و اطفال پس از اسارت به ملکیت(برده یا کنیز) در می‌آیند،... ( لمعه دمشقیه اثر شهید اول، بزرگترین فقیه شیعه) 


10/8/13

رئیس جمهوری که اراده تماس تلفنی ساده را هم ندارد چگونه است که ادعا دارد اختیار پرونده هسته‌ای کشور در دست اوست؟

   محمد جواد ظریف در جلسه مشترک با کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفته است"ما فکر می‌کردیم مکالمه‌ها و گفت‌وگوها در حدی که انجام شد در این حد مجوز داریم، ولی وقتی حضرت آقا اشاره کردند، برداشت ما این است که ایشان اولاً به گفت‌وگوی اوباما با دكتر روحانی انتقاد دارند و این را یکی از اقدامات نابجا می‌دانند و طولانی شدن مذاکرات بنده و جان‌ کری را احتمالاً نابجای بعدی سفر می‌دانند". 
      معنی سخن وزیر خارجه جمهوری اسلامی این است که در ابتدا فکر می‌کرده تماس تلفنی به جا و کاری در جهت درست بوده، اما پس از اینکه متوجه مخالفت خامنه‌ای یا به قول ایشان حضرت آقا شده آن هنگام بود که فهمیده این کار درست نبود است، این سخن خود بهترین دلیل بر دروغگو بودن روحانی و تیم اوست، رئیس جمهوری که اراده  حتی یک تماس تلفنی ساده را هم ندارد چگونه است که ادعا دارد اختیار پرونده هسته‌ای کشور دست او و دولت اوست! البته برای ما ایرانیان کاملا واضح است که تصمیم گیر اصلی در جمهوری اسلامی چه کسی است و این ژست دمکرات‌مآبانه جمهوری اسلامی تنها و تنها برای فریب جهانیان است و الا رئیس جمهور و دولت چیزی جز عمله‌های بیت رهبری بیش نیستند؛ درست است که سلیقه‌های احمدی نژاد با روحانی و ادبیات این دو مانند بفرما و بتمرگ تفاوت دارد اما در ماهیت گوش به فرمان ولایت فقیه بودن، هیچگونه فرقی با هم ندارند.
     آیا برای رسیدن به دمکراسی راهی جز نقد دینی که خامنه‌ای با تکیه بر آن در کشور خدائی می‌نماید و شکستن تابوهای همین دین وجود دارد؟