10/24/11

تجاوز ناموسی و اعدام بدون محاکمه، انگار تاریخ در شرف تکرار است.

رئیس شواری انتقالی لیبی در سخنرانی خویش تأکید نموده است از این پس قوانین حاکم بر لیبی بر اساس شریعت اسلام بنا نهاده خواهد شد؛ برای من به عنوان یک ناظر خیلی سخت است بپذیرم کشورهای غربی که دقیقا مخالفان سرهنگ قذافی را می‌شناختند از وجود چنین دیدگاهی در آینده‌ی لیبی بی‌خبر بودند، آنان قطع به یقین هم مصطفی عبدالجلیل را می‌شناختند و هم انقلابیون لیبی را.
نمی‌دانم چرا، ولی این واقعه مرا یاد حمایت غرب از خمینی و انقلابیون کشورمان انداخت،  نیروئی که معتقد بود با اجرای قانون اسلام در ایران مدینه‌ای فاضله ساخته خواهد شد، راستی اگر حمایت دستگاه خبری غرب به صورت خاص و امکانات زیادی که فرانسه به صورت عام در اختیار خمینی و اسلام‌گرایان ایران گذاشت نبود؛ آیا امکان این پیروزی فراهم می‌شد؟
    به تئوری توطئه اعتقاد چندانی ندارم ولی همزمان هرگز نمی‌توانم به خود بقبولانم که چرا غرب به جای دفاع از ملی‌گرایان ایرانی از شخصی دفاع کرد که معتقد بود باید قوانین اسلام را پیاده نمود.
     هرگز آن اعدام‌های فله‌ای که خمینی با محاکمات چند دقیقه‌ای را به راه انداخت از حافظه‌ی تاریخ ایران پاک نخواهد شد؛ مگر می‌شود تجاوز جنسی به دختران باکره زندانی را که با فتوای خمینی به راه انداخته بودند را فراموش کرد؟ مگر می‌شود اعدام آن نوجوانی که تنها و تنها به جرم اینکه او را در کنار دیوارنوشته‌ای که شعار ضد خمینی نوشته بودند را دیدند، از یاد برد؟           
     اکنون انگار تاریخ در حال تکرار شدن است، گرچه در محدوده‌ای بسیار کمتر اما با همان ماهیت؛ بی‌احترامی ناموسی به سرهنگ قذافی پس از دستگیری و سپس اعدام بدون محاکمه‌ی او مرا یاد هتک حرمت وحشتناکی که به نویسنده‌ی توانای ایران، سعیدی سیرجانی، نمودند انداخت؛ آیا چنین جنایاتی از عقیده‌ای که پشت این گروه مدافع شریعت نهفته است نمی‌باشد؟ 
  هنگامیکه به قوانین اسلام نگاه می‌نمائیم به وضوح متوجه این نکته می‌شویم که این دین آشکارا مجوز کشتن مخالف و تجاوز جنسی به خود زندانی و خانواده‌اش را داده است، چه در ایران و چه در لیبی، چه در مذهب اقلیت تشیع و چه در تسنن.
اگر باور نداریم نگاهی کتاب مقدس این دین نمائیم که بهتر با قوانین آن آشنا شویم.
    آیا دردی بزرگتر از این که افرادی در مقابل کسانیکه برای آگاهی ایرانیان از ریشه‌ی ستمهائی که بر کشور می‌شود موضع دشمنانه می‌گیرند و انواع و اقسام اتهامات به سویشان گسیل می‌نمایند وجود دارد؟ وظیفه‌ی شناخت حقیقت و درس گرفتن از تاریخ بر عهده‌ی کیست؟ 
    درد اینجاست که عده‌ای خود را ملی مذهبی می‌دانند، کسانیکه معتقدند قوانین نرم شرع را باید در جامعه پیاده نمود، اینان همواره نشان داده‌اند که هیچ گونه تاب دیدن نقد محمد ابن عبدالله را ندارند و برای نشان دادن جنبه‌ی علمی قرآن راهی را به آخوند نشان می‌دهند که در مخیله‌ی او هم نمی‌گنجید، راهی مانند کشف طول موجی خاص از موی خانمها که مغز آقایان را هدف قرار می‎دهد.
    برای من نوعی که معتقدم درد جامعه‌ی ما در اعتقادات آن نهفته است، نقد دین شالوده‌ی اولیه‌ی راه نجات ایران و سایر کشورهای اسلامی می‌باشد؛ چرا و چگونه است که روشنفکران لیبیائی از ریشه‌ی بلاهائی که بر سر ملت ایران و تاریخ این کشور آمده است بی‌خبر هستند؟ یا آنان سر خویش را در برف نموده‌اند و یا ما ریشه‌ی مشکلاتمان را برای جهانیان بازگو نکرده‌ایم، به نظر من احتمال دوم درست است زیرا ما هنوز تاب شنیدن و نقد غیر متعصبانه‌ی اسلام، قرآن و شریعت را در جامعه خویش داریم، ریشه اینجاست.

No comments: