5/31/10

چگونه است که برای اسرائیل آدم‌کشی نشانه‌ی پایان کارش است و برای تو نشانه‌ی اقتدار!



محمود ا.ن در واکنش به کشتن تعدادی از فعالین صلح و طرفداران مردم غزه گفته: بعضي‌ها خيال مي‌كنند اين اقدامات نشانه قدرت است ولي بايد بدانند كه نشانه پايان آنها است.

این بعضی‌ها چه کسانی هستند؟ آیا تو و اربابت خامنه‌ای هم شامل این بعضی‌ها نیستید؟

البته که هستید و آغاز پایان کار شما خیلی وقت است که شروع شده است، زمانیکه نداها، سهراب‌ها و ده‌ها تن از فرزندان این میهن که تنها سلاحشان سکوتشان بود را به شهادت رساندید؛ جرمشان چه بود؟

قمه داشتند؟ مسلح بودند؟ چی؟ بگو؟

آیا چیزی غیر از اعتراض به دزدیدن شدن رأیشان و پز دادن با آن توسط تو و هم‌فکرانت بود؟

و اکنون نیز وقاحت را تا بدانجا می‌برید که انگار نه انگار آدم‌کشی شغلتان است و قدرتتان را تنها با زور گلوله، تجاوز و شکنجه نگه داشته‌اید؛ البته می‌دانم که تو تنها عامل و عروسک ضحاک کاخ‌نشینی.

بس کن که دیگه حوصله‌ی شنیدن یاوه‌سرائی‌تان را ندارم، ای جلادان خون‌آشام!



نظرات مستقیما منتشر می شوند.

شمارش معکوس برای خلق حماسه‌ای دیگر آغاز شد؛ زمان: 22 خرداد؛ مسیر: میدان امام حسین –آزادی.



اکنون وظیفه‌ی اطلاع رسانی بر دوش تک تک ما نهاده شده است؛ هرکس به هر وسیله‌ای که می‌تواند اطلاع رسانی نماید.



فرستادن نظر برای همه آزاد است و این نظرات مستقیما منتشر خواهند شد.

5/30/10

جناب اصول‌گرایان! لطفاً اصولتان را مشخص کنید؛ تجاوز؟ چپاول؟ ...؟



معلوم نیست کسانیکه خود را اصول‌گرا می نامند به کدامین اصول معتقدند! اگر به اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی خمینی معتقدند، در اصل 27ام همین قانون اساسی بیان شده که:

تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است.

البته اگه نگاه کنیم شرطی هم برای راهپیمائی گذاشته و آن مخل مبانی اسلام نبودن است؛ اما این مبانی اسلام چیست که برای برخی‌ها کاملا آزاد و برای برخی دیگر ممنوع است؟

من هم ناظر تظاهرات حکومتی بودم و هم در تظاهرات پس از انتخابات مخالفان شرکت داشتم، چیزی خاص که این دو را از هم متمایز نماید به چشم نمی‌خورد غیر از وجود ساندیس در میان تظاهر کنندگان دولتی و جو ارعاب در میان مخالفان؛ شاید منظورشان از مبانی اسلام همین ساندیس‌ها باشد.

اگر اصول اسلام را مد نظر دارید باز شرم نکنید و این اصول را مشخص نمائید تا کسی پا روی این اصول نگذارد، در میان تمامیت‌خواهانی که خود را اصول‌گرا می‌دانند و اصلاح‌طلبان، تفاوت چندانی به چشم نمی خورد جز دروغ و تجاوز جنسی!

اولی آنچنان دروغ می‌گوید که خودش هم باور کرده راست می‌گوی و دومی اگر بگوید که دروغ نگوئید او را متهم به همسوئی با دشمن می‌نمائید!

اگر بگوید که در زندان‌های شما تجاوز جنسی صورت گرفته آنها را سر و ته فتنه می‌دانند.

البته نمی‌دانم کدامشان به اصول اسلام بیشتر معتقدند، اما اصلی وجود دارد به نام تقیه که در معتبرترین کتبشان آن را نه دهم دین می‌دانند.

خلاصه این عالی‌‎جنابان به قول خودشان اصول‌گرا لطف کنند و اصولشان را مشخص نمایند تا خدای ناکرده پا روی یکی از این اصول نگذاریم و به دست گذاشتن و رسوا کردنشان اکتفا نمائیم؛ البته محتمل است که تجاوز جنسی و غارت بیت المال جزء اصولشان باشند!


5/23/10

انرژی هسته‌ای در خدمت منافع ملی یا برعکس؟



جمهوری اسلامی همواره شعار انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست را سر می‌دهد؛ راستی این ما چه کسانی هستند؟ ملت ایران یا رژیم عقیدتی حاکم؟

فرض می‌گیریم که داشتن تکنولوژی غنی‌سازی اورانیوم برای آینده‌ی کشور مناسب است. نوشته‌ی زیر نقل قولی را از دکتر احمد شیرزاد، استاد فیزیک هسته‌ای:

تخمینی که روی منابع اورانیوم ایران تا کنون زده شده حدود هزار و چهارصد تن است که ظاهرا حدود هشتصد تن از آن در معدن ساغند یزد و حدود ششصد تن آن در معدن گچین بندرعباس است؛ در حالی که حجم معادن استرالیا بیش از یک ملیون تن و در کانادا صدها هزار تن است.علاوه بر آن سنگ معدن ایران عیار بسیار پایینی دارد و عمق معادن ایران نیز بسیار زیاد است؛این که با افتخار گفته می شود برای رسیدن به اورانیوم در معادن ما چهارصد متر چاه زده شده به این معنی است که بهره برداری از معادن ما بسیار گران است وهزینه استخراج سنگی که از معادن ما به دست می آید چند برابر قیمت بازارهای جهانی است و این سنگ به دلیل ناخالصی هایش هزینه تغلیظ بسیار بالایی هم دارد و همین سنگهای بسیار گران اگر با سرعت بسیار خوبی استخراج شوند و اگر کارخانه اردکان(که تا کنون از آن جز عکسی از یک تسمه نقاله ندیده ام) کار تغلیظ سنگ و تولید کیک زرد را شروع کند نیمی از سوخت نیروگاه بوشهر برای زمانی در حدود هشت سال تامین می شود در حالی که نیروگاه هزار مگاواتی بوشهر تنها دو درصد تولید نیروگاهی کشور را بر عهده خواهد داشت. بنابراین کل اورانیوم موجود در خاک کشور می تواند نیمی از سوخت این نیروگاه هزارمگا واتی را به قیمت چند برابر برای هفت الی هشت سال تولید کند.در چنین شرایطی با توجه به مصوبه آقایان در مجلس هفتم برای رسیدن به تولید بیست هزار مگاوات برق هسته ای چاره ای جز تهیه سوخت نیروگاهی کشور از منابع خارجی باقی نمی ماند که برای رسیدن به این هدف باید در چرخه ای از اعتماد سازی بین الملل قرار گرفت که با سخنانی نظیر" من احساس تهوع می کنم از دموکراسی ای که غربی ها دارند"،امکان ناپذیر است.

با این حساب آیا منطقی است که ما برای داشتن و بهره برداری از این انرژی این همه سرمایه‌ی کشور را هدر بدهیم؟

دولت بی‌شرم ما، نفت ما را با قیمتی بسیار پائین‌تر از نرخ‌های جهانی عرضه می‌نماید. هیچ شرکت معتبری حاضر به سرمایه‌گذاری در صنعت نفت ما نیست. صادرات نفت خام ایران سال به سال کاهش می‌یابد. بسایر از چاه‌های نفت به دلیل استفاده از فناوری قدیمی، نفت را به هدر می‌دهند. پالایشگاه‌های ما به خاطر بکارگیری همین فناوری قدیمی است که راندمان بسایر پائینی دارند و بر سر برج‌های تقطیر آنها موادی در حال سوخت است که در صورت استفاده از فناوری روز جهان، قابل بازیافت می‌باشد. گاز ما را قطر به یغما می‌برد و سرمایه‌گذاری در این صنعت از نفت هم بدتر است. کشوری که دومین ذخایر گاز طبیعی جهان را دارد مجبور است در زمستان از ترکمنستان گاز وارد نماید. همه‎ی اینها تنها و تنها نتیجه‌ی سیاست نابخردانه‌ی رژیم آخوندی است که چسبیدن به انرژی هسته سرآمد این سیاست است.

بخاطر همین تحریم‌هاست که رژیم وطن‌فروش حاکم کشورمان برای تکمیل و راه‌اندازی نیروگاه بوشهر که بیشتر کار آن در زمان رژیم گذشته انجام شده بود، به روس‌ها چندین ملیارد دلار پرداخت نموده است و سهم 50% ما در دریاری خرز به 20% و اخیرا هم به کمتر از 15% کاهش پیدا کرده است.

بنابراین تنها و تنها می‌توان گفت که این انرژی هسته ای نیست که باید در خدمت منافع کشور باشد؛ بلکه کل ایران در خدمت انرژی هسته‌ای است؛ هدف رژیم ولایت فقیه، بنابراین چرا علیرغه این همه گرفتاری که این انرژی هسته‌ای برا ما در بر داشته رژیم همچنان مانند کنه به آن چسبیده و حاضر نیست آن را رها نماید؟ پاسخش روشن است؛ بمب هسته‌ای. و این را دنیا کاملا درک نموده است.

5/18/10

معامله‌ای کثیف!

چندی پیش اعلام شد که جمهوری اسلامی قصد آزادی خانم کلوتیلد ریس شهروند فرانسه که به اتهام جاسوسی در ایران زندانی است، دارد. بر طبق قوانین کشور، یکی از بدترین جر‌م‌ها جاسوسی است.

حکومتی که بر ایران حاکم است از بی‌رحمترین حکومت‌های جهان می‌باشد.

او آزاد شد ؛ دادستان تهران اعلام کرد که آزادی این شهروند فرانسوی، گامی انسان‌دوستانه بوده است.

جمهوری اسلامی و انساندوستی؟!

فرانسه اعلام کرد که قاتل شاپور بختیار را آزاد می‌نماید.

آیا همزمانی این اتفاقات خبر از معامله‌ای پنهان و کثیف بین رژیم حاکم بر کشورمان با فرانسویان را نمی‌دهد.

اگر سخنان دادستان تهران را بپذیریم که آزادی این شهروند فرانسوی انسان‌دوستانه بوده است؛ پس عذری است بدتر از گناه؛ زیرا جنایتکاران عملا اعلام می‌نمایند که برای شهروندان خارجی احترام بیشتری قائل هستند تا هم‌میهنان کشور.

چرا این انسان‌دوستانگی جمهوری اسلامی شامل صدها زندانی سیاسی و عقیدتی که به بهانه‌ی واهی دستگیر و زندانی نموده‌اند نمی‌شود؟

چرا کودکان، ماداران و پدران زیادی را همچنان چشم به راه عزیزانشان نگه می‌دارید؟

ای جمهوری ننگین اسلامی! دهها مخالف عقیدتی شما زیر بدترین شکنجه‌ها بسر برده و می‌برند؛ آیا جرأت شکنجه دادن این خانم را داشته‌اید؛ البته من موافق شکنجه دادن نیستم، اما شما تنها بخاطر خارجی بودن این خانم را شکنجه ندادید.

بر سر این تبعه‌ی خارج معامله نمودید، اما اشک در چشم‌ها جمع می‌شود و بغض گلوها را می‌فشارد هنگامیکه می‌بینیم هم‌میهنان ما کسی ندارند که بر سرشان معامله‌ای صورت گیرد، و اینگونه در زندانها اسیر جلادان هستند!

شرمتان باد ای ننگ‌های روزگار!

5/17/10

خدای دروغ و ریا! پس آن محموله‌ی غنی شده‌ی اورانیوم 20% کجا رفت؟

محمود ا.ن در جمع ساندیس خوران حاضر در میدان آزادی، پیش از ظهر روز 22 بهمن 1388:

غنی سازی 20 درصد را آغاز کردیم و اولین محموله سوخت 20 درصد تولید شد.

پس آن اورانیوم‌ها چی شدند؟


عکس با ذکر منبع

دیکتاتور! پس دُر غلطان را با آب‌نبات عوض کردید. می‌ترسم که فردا آب نبات را بدهید و پستانکی هم گیرتان نیاید.


جمهوری اسلامی این حکومتی شعار زده‌ی ایدئولوژیک، فشارهای زیادی را بر مردم ایران وارد نمود تا بتواند آنگونه که ادعا می‌شد، چرخه‌ی کامل سوخت هسته‌ای را نصیب ملت ایران نماید و در این راستا شعارهای عوام‌ فریبانه‌ی زیادی را سر می‌داد، به ناگاه و با فشار ظاهری دو کشوری که وزنه‌ی چندان مهمی در فعادلات بین‌المللی به حساب نمی‌آیند، پذیرفت که این چرخه(چرخه ی کامل) را متوقف نماید؛ آنها بارها اعلام کرده بودند که توقف چرخه‌ی کامل تولید سوخت و امتیاز دادن به غرب یعنی دادن در غلطان و گرفتن آب نبات.

اگر شما تا این اندازه ضعیف هستید که در مقابل تهدیدات رؤسای ترکیه و برزیل، عقب نشینی می‌نماید چرا این عقب نشینی را زمانی انجام ندادید که غرب حاضر بود امتیازات فراوانی به ایران بده؟

آیا این است نتیجه‌ی شعار انرزی هسته‌ای حق مسلم ماست؟

کدام انرژی هسته‌ای؟

جناب احمدی‌نژاد! یادت می‌آید که روز 22 بهمن به مریدانت چه گفتید، این خبر را میگویم: " غنی سازی 20 درصد را آغاز کردیم و اولین محموله سوخت 20 درصد تولید شد".

جناب جمهوری اسلامی! جمله‌ی معروف لاریجانی یادتان هست؟ "معاوضه ی دُر غلطان با آب نبات" را می‌گویم.

شما که مایل به این معاوضه بودید، چرا از ابتدا این پیشنهادات را نپذیرفتید؟

امروز آب نبات را در مقابل در غلطان بدست آورید، می‌ترسم که فردا هم آب نبات را بدهید و پستانک هم گیرتان نیاید، درست مانند جنگ با عراق.

این سیاست شماست. یادتان می‌آید زمانیکه نیروهای سلحشور کشور و میهن‌پرستانی واقعی ایران زمین، خرمشهر را از عراقی‌ها بازپس گرفتند، اعراب حاضر بودند ملیاردها دلار به ما خسارت بدهند تا شما از شعار "راه قدس از کربلا می‌گذرد" دست بکشید، این پیشنهاد را نپذیرفتید تا اینکه آن رهبر دیکتاتورتان مجبور به نوشیدن جام زهر گردید؛ رهبری که می‌گفت "اگر جنگ بیست سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم".

ننگتان باد که همواره اسیر شعار و شعار زدگی هستید. و در راه حفظ شعارتان حاضرید مردم را فدا نمائید تا خود بمانید.

ولی من نیک می‌دانم که تاریخ در مورد شما چگونه داوری خواهد نمود.

=======================================

=======================================


نکته‌ای را در رابطه با کاربرد دُر غلطان لازم می دانم که بیان کنم:.

غلتیدن را بصورت غلطیدن هم می نویسند:

فرودآمد و پیش یزدان به خاک

بغلطید و گفت ای جهاندار پاک...

در زیر قبای من همی پریدندی [ طاووس و خروس ] و میغلطیدندی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 108). حاجب شراب نخوردی اکنون سالی است که در کار آمده است ، ولی پیوسته میخورد و با کنیزکان ترک ماهروی میغلطدو خلوت میکند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 545).
بر خاک بیفتاد و بغلطید چو ماهی
وآنگه نظر خویش فکند از چپ و از راست

نقل از لغتنامه ی دهخدا.

گفتم شاید منظور اقای لاریجانی دَر غَلَطان باشه.

خدا را چه دیدی شاید؛ فردا گفت که من گفتم در غَلَطان(غَلط +ان)!

زیرا غلطان هر دو معنی را داراست.


اظهار نظر برای همه آزاد و این نظرات مستقیما منتشر خواهند شد.

5/13/10

تجزیه‌طلب! گوش کن.



تجزیه‌طلب! آذربایجان پاره‌ی تن ایران بوده و خواهد ؛ مگر تو می‌توانی خدشه‌ای به این جسم پاک وارد کنی.

تجزیه‌طلب! اگر توانستی اسطوره‌ی پاکی و نجابتی که زاده‌ی سرزمین ایران است، زرتشت بزرگ، را از ایران بگیری، خواهی توانست ایران عزیز ما را تجزیه نمائی.

تجزیه‌طلب! آیا می‌دا‌نی تقدس دریاچه‌ی ارومیه بخاطر کیست؟

تجزیه طلب! واژه‌ی آذربایجان آمیخته با فرهنگ و تاریخ ایران است؛ مگر می‌شود تاریخ ملتی را دزدید؟

تجزیه‌طلب! آذربایچانی‌ها مانند سایر اقوام ایرانی، ایرانی ترین ایرانیان هستند؛ مگر می‌شود سر را از تن جدا کرد بدون اینکه هم سر زنده بماند و هم تن؟

تجزیه‌طلب! تو خوب می‌دانی که نبرد ایرانیان با ترکان عثمانی در کجا صورت گرفت و چه کسانی بزرگترین حافظان این خاک بودند.

تجزیه طالب! تو آنقدر بزدل هستی که جرأت بروز عقیده‌ی قبلی‌ات را نداید و خود را در میان طرفداران گرامی تیم فوتبال تراکتورسازی پنهان کرده‌ای، همه چیز را از آن زاویه می‌بینی و میهن‌پرستان کشور را خائن می‌نامی.

اندکی تعقل کن و به آغوش ایران باز گرد.


دوستان! اظهار نظر برای همه آزاد است و این نظرات مستقیما منتشر خواهند شد.

5/9/10

جناب الهام! تقیه نکن، بگو ملیونها محارب داریم.


الهام:

موسوی محارب است.

می دانیم که موسوی بسیار بیشتر از آمار رسمی حکومت رأی آورد.

جناب الهام!

طبق همون آمار کاملا تقلبی خودتون، موسوی بیش از 13000000 طرفدار دارد.

ماده‌ی 186 قانون مجازات اسلامی بیان می‎نماید که هوادار محارب، محارب است.

نتیجه:

این بقول خودتان 13000000 ملیون نفری که به موسوی رأی دادند محارب هستند؛ همه را اعدام کنید.


حد محارب در قوانین جمهوری اسلامی



5/6/10

چه موذیانه خبر رو تحریف می‌کنند؟

مهدیه محمد، همسر زیدآبادی، در گفتگوئی که با یکی از خبرنگاران داشته، از وضعیت بد همسرش و شکنجه‌های مختلف او سخن گفته: (نقل قول)


مهدیه محمدی به شرایط نامناسب احمد زیدآبادی دریک سال گذشته در بازجویی ها و دوران بازداشت نیز اشاره کرد و گفت: "موارد نقض قانون در برخورد با پرونده ایشان بسیار زیاد است. از همان روز اول ساعت ۱۰ شب که ایشان را از در خانه ربودند (این اصطلاحی است که من همیشه استفاده می کنم) تا ۱۴۱ روز انفرادی و ضرب و شتمی که در زندان شدند و نیز بازجویی های غیرقانونی که ایشان گذراندند در موارد متعدد حقوق او نادیده انگاشته شده است. دربازجویی های دشوار ورقه ای جلوی او گذاشتند و گفتند که اتهامات خودت را بنویس، در صورتی که باید اول به ایشان تفهیم اتهام می شد که چرا ایشان بازداشت شده اند و بعد ثابت می شد که آیا درست هست یا خیر اما با خشونتتمام و کتک کاری ورقه ای را جلوی ایشان گذاشته و گفته اند اتهامات اخلاقی، اقتصادی و … خودت را بنویس و قصد داشته اند که همه این اتهامات را به زور به ایشان بقبولانند اما او قبول نکرده و گفته است که من یک روزنامه نگارهستم و کارم هم مشخص بوده و در نهایت با خشونت ورقه را از زیر دست او کشیده اند و یک تیر هم در داخل سلول شلیک کرده اند که آقای زیدآبادی می گفت احساس می کردم صورتم سر شده است. مدت ۱۴۱ روز ایشان را در انفرادی نگه داشتند و بعد به بند ۳۵۰ منتقل شده بود که در طی یک مدت بسیار کوتاه سایر فعالان سیاسی نیز با ایشان بوده اند و این اصل تفکیک جرایم به مدت کوتاهی رعایت شده بود اما ایشان را از تاریخ ۱۲ بهمن ماه به زندان رجایی شهر منتقل کردند که هم اکنون هم در همین زندان نگهداری می شوند."

بهداری زندان و ویروس ایدز

مهدیه محمدی شرایط نگهداری زندانیان از جمله آقای زیدآبادی در زندان رجایی شهر کرج را بسیار غیربهداشتی و غیراصولی دانست و ادامه داد: "شرایط بهداشتی زندان وضع خوبی ندارد. تا مدت ها آب زندان گل آلود و غیرقابلاستفاده بود. البته روحیه خوبی که زیدآبادی دارد طوری است که مسائل را آسیب شناسی هم می کند و می گوید، که زندانیان هم رعایت نمی کنند. ... در مورد بهداری زندان هم نگرانی های جدی در مورد بیماری هایی مثل ایدز وجوددارد و من به ایشان توصیه می کنم که تا جایی که امکان دارد به بهداری مراجعه نکنند چرا که اکثر زندانیان معتاد ایدزی هستند و ترس از این که با مراجعه به بهداری به این بیماری آلوده شوند وجود دارد."

قتل و جنایت آشکار در زندان

همسر زید آبادی همچنین ادامه داد "او در شرایطی در زندان رجایی شهر دوران محکومیت خود را طی می کند که شاهد اتفاقات و درگیری های متعدد بین زندانیان قتلی و قاچاقچیان و معتادین بوده و در یک مورد شاهد قتل یکی اززندانیان به دست هم بندان خود در نزاع جمعی بوده است." مهدیه محمدی با ابراز نگرانی از این که همسر او در زندانی فاقد هر گونه امنیت و اصل طبقه بندی نگهداری می شود به کمپین گفت: "زندانیان عادی خطرناکی در این بندهستند که به طور مثال یک دروازه کوچ فوتبال که به زندان آورده شده بود را دزدیده اند که با میله های آن قمه درست کنند و با کوچکترین مشکلی که با هم پیدا می کنند چاقو کشی هم می کنند. زیدآبادی به دفعات شاهد این صحنه هابوده است که زندانیان با چاقو همدیگر را مضروب کرده اند و یک بار یک نفر به هنگام چنین درگیری هایی کشته شده است. در این بند اکثر مواقع زندانیان مواد مخدری سر پول با هم درگیر می شوند. این که زندان شرایط وحشتناکی داردو هیچ گونه اصول و موازین حقوق بشری در آن رعایت نمی شود به یک سو، اما جای آقای زیدآبادی در این زندان نیست. طبق اصل تفکیک جرایم هم که باشد ایشان که روزنامه نگار هستند نباید در چنین شرایطی در زندان نگهداری شوند. ادامه‌ی این مصاحبه.....


گویا خبرنگار از این مصاحبه چنین استنباط نموده است که در سلول زیدآبادی گلوله شلیک شده است؛ مهدیه محمدی اظهار داشته است که شلیک گلوله استنباط خبرنگار بوده است.

همین جمله ی او باعث ایجاد شانتازی در بین سایتهای حکومتی شده است. آنان با تحریف آشکار این سخن، آن را به دلخواه خویش تفسیر می نمایند.

او در این مصاحبه نه سخن از تحریف سخنش توسط سایت‌های ضد انقلاب نموده و نه چیز دیگری:


البته در همین موضوع هم نکته‌ای نهفته است؛ اگر به این جمله‌ی وی توجه گردد، متوجه می شویم که ایشان با زیرکی بیان می‌نماید، که همسرش در زندان شکنجه می‌گردد، زیرا دیگر اتهامات را تأیید می‌نماید.

ایشان در مصاحبه‌ای که ادعای دارید کذب است چندین مسئله ی دیگر را نیز بیان نموده است.

چرا از این اتهامات خود را مبرا نمی‌دانید؟...