راه سبز امید فراخوان راهپیمائی را در روزهای سهشنبهی پایانی سال صادر کرده است و در آن از همهی اقشار مردم کشور درخواست گردیده که در این راهپیمائی شرکت کنند، من هم در این راهیپمائی شرکت خواهم کرد، اما پرسشی که همچنان در ذهن من و خیلی از همفکران من نقش بسته، این است که آیندهی این حرکت چیست؟ آیا متعقد به سکولاریسم و جدائی نهاد دین از حکومت است یا نه؟ آیا در آینده احزابی میتوانند با تکیه و بازی با اعتقادات پاک انسانهای دیندار، اقدام به بهرهمندی سیاسی و بازی با اعتقادات مردم کشورم نمایند؟ آنچه که بیش از هر چیزی رژیم اسلامی برای همهی ما ثابت کرده است، لزوم محترم ماندن ادیان و متعقد به شخصی و فردی بودن نهاد دین است، متأسفانه روشنفکران و کسانیکه توانائی قلمفرسائی دارند در تبیین سکولاریسم کوتاهی مینمایند. همه باید به این نتیجه برسیم آنچه که مهم و محترم است انسان و انسانیت میباشد و هیچ تابوی مقدستر از کرامت انسانها نیست، باید پذیرفت که هیچ عقیدهی نمیتواند تا ابد راهنمای انسانها باشد تقدس ابدی عقیدهای به معنای توهین به شعور و خلاقیت بشر میباشد، بشری که وجه ممیزهی آن با سایر موجودات در قدرت انتخاب و قوهی تفکیر اوست؛ همه باید بپذیریم عقیدهای که من اکنون آن را حقیقت محض میدانم ممکن است اشتباه باشد، زیرا خرد جمعی بشر تابع زمان است.
ذات تمامی ادیان بر مبنای تمامیت خواهی و خود برتر بینی بنا نهاده شده است، اسلام هم از این قاعده مستثنی نیست؛ این دین تمامی فضایل بشری را در خود میبیند و معتقد است که دستوراتی که برای هدایت و اهنمائی بشر صادر کرده است؛ نه سخن یک بشر بلکه پیامهائی است که آفرینندهی گیتی برای به کمال انسانها صادر کرده است، بنابراین همانگونه که چهارپایان از درک و راه درست خوشبختی خویش عاجزند، انسانهائی که از اجرای این دستورات خودداری کنند، درست مانند همان دامها بلکه پستتر به شمار خواهند آمد؛ زیرا وجه مشترک هر، دو عدم درک حقیقتی است که در جهت راهنمائی او بیان گردیده است؛ این اعتقاد در ذات اسلام هم نهفته است، اعتقادی که تا حدود زیادی با تناقض درون دینی مواجه است؛ زیرا از یک سو اسلام معتقد است که خداوند برای هدایت و راهنمائی تمامی انسانها، پیامبری را فرستاده است و همچنین در بسیاری از جاها بیان نموده است که انسانها در پذیریش هر دینی آزاد هستند، با توجه به اینکه بر طبق دستورات اسلام، تمامی ادیان از سوی خدائی به نام الله فرستاده شده است و پس از مدتی دچار تحریف شدهاند؛ لذا در هر دو صورت هیچگونه کوتاهی متوجه انسان نیست، زیرا اگر تحریف شدهاند چرا الله اجازهی تحریف و در نتیجه گمراهی انسانها را داده است، و اگر تحریف نشدهاند، چرا بیان نموده است که دین درست همان اسلام است؟ چرا دیگر ملل را از بهرهمندی از دستورات دین حقیقتی محروم نموده است؟ و فضلیت کرامت بیشتر را تنها نصیب مسلمانان نموده است؟
این این بحث را به کنار، نتیجهای که از ادیان گرفته میشود همان تمامیت خواهی و خودبرتر بینی است؛ خودبرزگ بینی که باعث ستم قانونی آشکاری به پیروان سایر ادیان میشود، این ستم را در قوانین مختلف اسلام به روشنی قابل مشاهده است، از تبعضهای قانونی گرفته تا اعتقاد به نجس بودن کافر و همردیف قرار دادن غیر مسلمان با سایر نجاسات.
ستم اسلام به افرادی که یکی از پدر یا مادرشان در هنگام انعقاد نطفهی آنان مسلمان باشند بسیار بیشتر از ظلمی است که به پیروان سایر ادیان روا دانسته میشود، زیرا از نظر فقه اسلام که بر مبنای دستورات محمد ابن عبدالله بنا نهاده شده است، چنین فردی مرتد است و باید با بدترین نحو ممکن و در زیر شکنجه کشته شود.
بنابراین دمکراسی با پذیرش احزابی که اصول ادیان را مبنای اهداف خویش قرار دادهاند در تضاد است، زیرا ممکن است در برههای از زمان اکثریت ملتی تصمیمی بگیرند که چنین حزبی را در رأس امور قرار دهند، حزبی که هدفش سلب و نابودی دمکراسی است، زیرا هیچ دمکراسی با حکومت اکثریت به جامعه شکل نخواهد گرفت بلکه نابود خواهد شد.
شرح این متن همراه با بحث و گفتگو