محمد عزیز! تو را کشتند تا به خیال خویش مردم را بترسانند، تو را کشتند تا خفاشان تاریکی پرست چند صباحی بیشتر بر کشور عزیز ما، ایران، حکومت کنند؛ تو انگار میدانستی که درندگان قصد جانت را دارند و با چشمانی باز رفتی، محمد جان! بدان که این جملهات تا ابد بر پیشانی هر مبارز راه آزادی خواهی خواهد ماند آنجا که گفتی:
خدایا! ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خستهام.
این گفتهات آنچنان پرمعناست که قلم از وصف آن ناتوان است.
و تو صانع عزیز، کسی هستی که سمبل تکثردر جنبش مبارزاتی ایرانی شدهاید؛ بر خلاف خیلیها به خیابان رفتی تا خواهان نابودی دیکتاتوری از میهنت باشی، فریاد زدی و باز همان خفاشان تاریکی پرست تورا نیز از ما گرفتند، خواستند تا از جسدت بهره بجویند ولی تو سند رسوائی جلادانت شدی.
پس:
فردا به خیابانها خواهم رفت تا میهنم را از دست جلادان بازپس گیرم.
No comments:
Post a Comment