قیامت بر پا شده بود، همه تو صف بودند تا الله اعمال انسانها را در ترازو بگذارد، مردم کلافه بودند، شهیدانی که خمینی به آنها وعدهی بهشت داده بود، در به در دنبالش میگشتند تا آنها بدون نوبت وارد بهشت شوند؛ بالاخره خمینی رو پیدا کردند؛ او ته صف ایستاده بود و از شدت گرما کاملا غرق در عرق؛ شهیدان از دست او خیلی ناراحت بودند، گفتند ای خمینی! پس اون وعدهها چی شده؟ خلاصه کلی بین آنها بگو مگو و دعوا صورت گرفت؛ بالاخره خمینی آنها را آرام کرد و وعده داد که امام حسین رو پیدا میکند و از ایشان کمک خواهد گرفت، از شهیدان خواست که پروندههایشان را روی هم بگذارند، چندین تُن پرونده شد! خمینی گفت: پروندهها همین جا باشند، من بروم امام حسین رو پیدا کنم تا با الله صحبت کند که زودتر برویم بهشت؛ او توی صحرای محشر خیلی گشت، تا اینکه امام حسین رو پیدا کرد؛ با کمال تعجب دید که عدهی زیادی دور بر او هم جمع شدهاند و باهاش جر و بحث میکنند؛ خمینی صبر کرد تا جر و بحث آنها تموم گردد، اما تمام شدنی نبود، رفت وسط دعوا، که همه اعتراض کردند و گفتند: تو دیگه از کجا پیدات شده؟ مگر تو هم با ما بودی؟ خلاصه خمینی چند تا اردنگی مفصلی خورد و گفت: بابا! من خمینی هستم؛ همین که این جمله رو گفت، امام حسین او را شناخت گفت: آهان پس خمینی تو هستی!؟ خمینی تا این حرف رو شنید بادی به غب غب انداخت و گفت: بله جناب امام حسین! اما حسین گفت: حالا کارت چیه؟ خمینی گفت: من چند صدهزار نفر رو به جنگ فرستادم و عمدا با آتش بس مخالفت کردم تا تعداد شهیدان اهل بهشت زیاد شوند و به آنها هم قول داده بودم که تو زودتر به الله میگوئی تا اینا را مستقیما وارد بهشت کند، ولی الان میبینم که الله ما رو تخمش هم حساب نمیکنه؛ اگه ممکنه برای اینا کاری بکن، پروندهها زیادن و تریلی هم پیدا نکردم که خدمتتون بیارم. امام حسین با حسرت تمام آهی کشید و گفت:برو بابا! تو هم مانند اون الله شیاد هستی، تو ما 1400 سال پیش از تو، این 72 نفر رو به کشتن دادیم، پرونده زیر بغل هنوز علاف اونائیم و تو یه تریلی پرونده داری؟......
متن بالا گرچه طنزی بیش نیست، اما حقیقتی در خود نهفته دارد، حقیقت شفاعت؛ دو فرقهی عمدهی اسلام در این مورد با هم اختلاف زیادی دارند؛ یکی معتقد است که شفاعت مقامی است که الله تنها به رسولانش میدهد و دیگری معتقد است که امامانشان در روز قیامت شفیع آنان هستند.
از دید شیعه هر کسی که بر حسین بگرید در آتش جهنم نخواهد سوخت، گرچه گناه او به پری آسمانها و زمین باشد؛ شاید این موضوع دردی در خود نهفته دارد، درد بیدادی، دردی که سینهچاکان خامنهای با آن مواجه هستند، درد گناه کن و سینه بزن، حسین شفیع توست، حسینی که طبق برخی از آیات قرآن خود محتاج کمک و نیازمند آمرزش الله است؛ حسینی که خود باید در آن جهان توهمی که برای انسانها تصور کردهاند، حساب پس دهد.
ریشهی اختلاف و دشمنی شیعه و سنی در خود اسلام نهفته است؛ قرآن کتابی است که از یک سو میگوید: در روز قیامت کسانی شفاعت کننده خواهند بود و از سوی دیگر الله را تنها شفیع میداند، این کتاب در آیهای گفته است که حتی بتها هم ممکن است شفیع باشند، آیا وجود وجود این همه تناقض دلیلی نیست بر اهریمنی بودن این کتاب؟ اهریمن کاشتن تخم کینه در بین انسانها، تخم کینهای که هر فرقه، حقیقت تنها در خود میبیند و دیگران را موجودات متحرک بیارزش میانگارد. درد است اعتقاد به این دین و سایر ادیانی که دکان انسانهای شده است که خود را روحانی میدانند، درد است خود کوچک بینی و تو سر و سینه زدن برای بیگانهای که نزدیک به 14 قرن پیش کشته شده است؛ درد است! درد است!......
بررسی این موضوع و تطبیق آن با آیات قرآن(کلیک کنید)
No comments:
Post a Comment