پدر ژپتو مترسک‌ها را به اطاعت از پینوکیو وادار نمود.

مدتی بود که مترسک‌ها با پینوکیو دعوایشان شده بود، پینوکیو به مترسک‌ها دستور می‌داد و از اونا می‌خواست که شما باید هرچی من گفتم گوش کنید؛ اونا هم به پینوکیو می‌گفتند که درسته پدر ژپتو تو رو از چوب درست کرده و ما رو از لته (پارچه کهنه) اما بلاخره ما هم مانند تو ساخته‎ی دست پدر ژپتوی آسمانی هستیم؛ پدر ژپتو همیشه در ظاهر گفته بود که بین مخلوقاتش هیچ فرقی قائل نیست اما هی بگی نگی ته دلش با پینوکیو بود؛ تا اینکه یه روز سرمترسک به پینوکیو گفت که اگه اینجوری تو خودت رو بالاتر از ما بدونی، من تو رو رسوا می‌کنم، اما پینوکیو که خیالش از همه چیز راحت بود، محلی به سرمترسک نگذاشت و به روباه مکار نامه نوشت که این مترسکها حرف منو گوش نمی‌کنند؛ آخه روباه مکار می‌دونست که قضیه چیه، پدر ژپتو دید که اگه اینجوری پیش بره ممکنه پینوکیو هم دیگه از اون پیروی نکنه و کامل به روباه بچسبه، امروز سرمترسک به همراه سایر مترسک‌ها را به حضور فرا خواند و به آنها گفت که شما باید با پینوکیو همکاری داشته باشید، مترسکها هم با شنیدن این خبر اعلام کردند که از این پس ما هم دنباله رو پینوکیو هستیم.

خامنه ای مجلس را به همراهی با دولت وادار نمود!