آخوند دهی در حضور جمع، مشغول خوردن آش کشک بود؛ در هنگام خوردن آش تیزی کلان (بادی تند) از وی صادر شد و از آن پس هوچیها و رندان ده، او را آخوند کشکی نامیدند؛ چون این عنوان خندهدار برای او موجب شرمساری بود، دار و دیار خود را ترک گفته سالیان دراز دور از میهن و مسکن خویش به سر برد، تا این که روزی دلش هوای وطن و دیار پدری را کرده به قریهی خویش بازگشت؛ وفتی به نزدیک ده رسید، یک نفر از شاگردان قدیم او که مشغول آبیاری بود، با وی برخورد و تا چشمش به آخوند افتاد گفت: سلام علیکم آقای آخوند نباتی! آخوند متوجه کنایه او شد و گفت: ای ملعون! میخواهی بگویی، "یعنی کشک" و از همانجا برگشت.
حالا حکایت آخوندهای کشور ماست، من روزی را میبینم که همین بلا دقیقا بر سر آخوند میهن ما بیاید؛ زیرا بوی گند حمایت یا سکوت حمایتگونهی این آخوندها، از جنایت همقطارانشان آنچنان در جامعه پیچیده است که دیر یا زود آخوندهائی که برای خویش شخصیتی قائل هستند، مجبور به هجرت خواهند شد و آخوندهائی در این کشورخواهند ماند که از رو نمیروند؛ کما اینکه اکنون با در نهایت پرروئی از رو نمیروند! خوب است آخوندها در میان مردم اندکی گام بردارند تا متوجه شوند که ملت با چه دیدی به آنان نگاه میکنند، در آیند آخوند مساوی با دشنام خواهد شد، در این مورد شکس نیست.
1 comment:
در آینده ؟ اختیار دارد،همین الان اگر راست میگید در یک جمعی بگید پدر من یا برادر یا فلان فامیل من ،آخونده،یا مثلن بسیجیه یا پاسداره.ببنییند چطور مثل بوی گه ازتون فاصله میگیرند
Post a Comment